با نگاهی به وضعیت تولید و توزیع و فروش فولاد در کشور در یکی دو ساله اخیر به این نتیجه می رسیم که در مجموع وضعیت خوبی نه برای تولید و نه برای توزیع وجود ندارد. کارشناسان بازار فولاد بر این عقیده هستند که نبود برنامه منسجم و مورد احترام تمام دستاندارکاران، یکی از عوامل بسیار مهم این وضعیت است. برخی از ناظران بازار میگویند با آمدن و رفتن یک وزیر، برنامه ها بلاتکلیف و رها می شوند. به این ترتیب فعالان بازار فولاد حتی چشمانداز کوتاهمدتی ندارند تا بتوانند روند کار خود را بر آن اساس تدوین کنند.
در کل، میزان تولید آهن و فولاد ایران از میزان مصرف در اغلب مقاطع بیشتر است. بنابراین وجود بازار صادراتی برای صنایع فولادی اهمیت حیاتی پیدا می کند. در شرایطی که تحریم درازمدت، سایۀ منحوس خود را بر سر اقتصاد کشور افکنده و مشکلات مبادله مالی نیز مزید بر آن شده است، توجه به کشورهای همسایه و تأمین نیازهای فولادی این کشورها می تواند همچون مفری برای صنایع فولاد و همچنین، کمکی مهم به اقتصاد کشور باشد. در این زمینه نیز، با وجود نزدیکی بازار مصرف خارجی، ما نتوانستهایم رقابت خوبی با سایر فروشندگان داشته باشیم و صادرکنندگان کشور ترکیه گوی سبقت را از صادرکنندگان ایرانی ربوده اند.
وجود مقررات مختلف مالی برای صادرات و قیمتهای مختلف ارز و بی ثباتی نرخ دلار، دست و بال فعالان اقتصادی را بسته است. در واقع از نخستین مراحل شروع تولید، تا رساندن محصول به بازار صادراتی راه بسیار پرپیچ و خم و سنگلاخی وجود دارد که حرکت در آن کار هر کسی نیست. مشکلاتی که یک تولید کننده فولاد ایرانی دارد را اگر با مشکلات یک تولید کننده فولاد در جای دیگری از دنیا مقایسه کنیم به هوش و ابتکار و سختکوشی تولیدکننده ایرانی ایمان میآوریم و متعجب خواهیم شد که با چه جان سختی خود را و تولید خود را و نیروی انسانی خود را می تواند حفظ کند.
بی ثباتی ها و مقررات متغیر و انواع مالیاتهای اصلی و فرعی و عوارض مختلف و حضور عوامل پنهان و سایة منحوس رانت و رانت خواری در بخش توزیع خود را بیشتر نشان می دهند.
دلسوزان کشور در بخش خصوصی و دولتی طی سالیان دراز، راهکارهایی برای برون رفت از این وضعیت ارائه کرده اند. اما پنهان نیست که رسیدن به وضعیت مطلوب از عهده یک مدیر و چند مدیر و تغییراتی در بخشی از قوانین و ثبات بخشیدن به یک بخش میسر نمی شود. منسجم شدن وضعیت نیاز به فرهنگ سازی درازمدت دارد. عزم ملی و اجتماعی لازم دارد که در وهله نخست رانت و رانت خواری نه یک نوع زرنگی و مزیت، بلکه یک عمل مذموم اجتماعی شمرده شود. اگر رانت خواری همچون دزدی مورد نفرت عمومی قرار گیرد، بیش از هر قانون و آئین نامهای، میتواند در تصحیح رفتار اجتماعی مؤثر واقع شود.
علاوه بر این، باید به فرهنگی دست یابیم که در آن داشتن برنامه و اجرای دقیق برنامه، یک اقدام مطلوب شمرده شود و بی برنامگی و پشت پا زدن به مقررات و برنامه های در دست اجرا، شرمساری و سرافکندگی به دنبال داشته باشد. برای اینکه بر کار صادقانه و خالصانه ارج نهاده شود و موقعیت کسی که با خلوص نیت و با توان کافی کار می کند، تحت تأثیر روابط شخصی و قبیله ای قرار نگیرد، نمیتوان قانون و آئیننامه نوشت. سالها تجربه در کشور ما نشان داده است که با غلاظ و شداد کردن مقررات و تصویب مقررات پیچیده، کار به سامان نرسیده است و نمیرسد. باید روی قلب ها کار کرد. بدون حضور کسانی که دل در گروی پیشرفت کشور و بهروزی ملت ایران داشته باشند، ما به مقصد نخواهیم رسید. یک نگاه کوتاه به تاریخچه صنایع ایران نشان می دهد که نهادهای ارزشمند کشور ما، پیش از اینکه محصول سازمانهایی باشند که برای دست یافتن به اهدافی خاص از بالا طراحی شده اند، محصول تلاش شخصیت های دلسوزی بوده اند که از جان مایه گذاشته و با کار شبانهروزی، صنعتی را، یا سازمانی را پایه گذاری کرده و آن را به ثمر رساندهاند. نه اینکه نقش برنامه های درازمدت ملی را نفی کنیم و نقش شخصیت ها را خیلی برجسته کنیم، ولی اگر نهادهای برساخته ملی موفق را هم بررسی کنیم، در مییابیم که بدون حضور متخصصان دلسوز و نخبگانی که از جان مایه گذاشته اند، آن نهاها و برنامهریزی ها به ثمر نمیرسیدند، کما اینکه بسیار طرحها و برنامهها روی کاغذ مانده و نیمهکاره رها شده، و یا، با ضرر و زیان کنار گذاشته شده اند. نیک بنگریم ارزش یک ایرانی دلسوز و علاقهمند به سرنوشت کشور، چه در کسوت کارگری و چه در جایگاه مدیریتی را، با هیچ اندازه از ثروت مادی نمی توان برابر دانست.
سهم بخش خصوصی کشور در برآوردن این نیاز فرهنگی بسیار بیشتر از بخش دولتی است. دولتها میآیند و میروند ولی فعالان و دستاندرکاران بخش خصوصی هستند که میمانند و مجبورند با مشکلات کوچک و بزرگ دست و پنجه نرم کنند.
با کمال تاسف مدتیست که شاهد دل آزردگی و یاس جوانان نخبه خود هستیم که علیرغم میل باطنی، تن به مهاجرت می دهند و میهن خود را ترک می کنند. مهاجرت یک جوان نخبه و با استعداد، زنگ خطریست که باید برای شنیدن آن گوش های بسیار تیز داشت. صنایع کشور، و به ویژه صنعت فولاد، به نیروی نخبگان نیاز مبرم دارد. یکی از مهمترین عوامل این مهاجرت دردناک، بیثباتی اقتصادی است. در ماه گذشته ما شاهد پرش نرخ ارز بودیم. این بدترین اتفاقیست که میتواند برای یک اقتصاد رخ دهد. کارشناسان اقتصادی به اندازه کافی در این مورد صحبت کرده و مقاله نوشته اند. ما فقط میتوانیم از این وضعیت عمیقا ابراز تاسف و نگرانی کنیم.
نشریه گزیده جهان فولاد