انرژی سبز در مقابل صنایع ایران؛ از بحران تا راه حل
گفتگو با رضا محبی طالقانی، کارشناس توسعه کسب و کار
هم زمان با افزایش مشکلات محیط زیستی و تغییرات اقلیمی، افزایش آلودگی هوا و گرمتر شدن کرة زمین، کاربرد انرژی سبز گسترش یافته است. در کشورهای توسعه یافته، محدودیتهای سختی برای استفاده از سوختهای فسیلی تصویب شده و پیشبینی میشود در آینده نزدیک کالاهایی که مبنای تولیدشان سوختهای فسیلی بوده است مجوز فروش نداشته باشند. هماکنون، مهاجرت صنایع به منطقة انرژیهای سبز، در سرتاسر جهان در حال گسترش است و نور خورشید یکی از مهمترین منابع انرژی سبز. برای آشنایی با شرایط فعلی کاربرد انرژی خورشيدي و چشمانداز آیندة آن در ایران، گفتگویی داشتیم با رضا محبی طالقانی، رئیس توسعه و ارتباطات گروه صنعتی هفت الماس و استیل البرز که یکی از کارشناسان پرسابقه، صاحبنظر و باتجربه در زمینة توسعه کسب و کار پایدار در صنایع ایران است. حاصل گپ و گفت کوتاهی که با او داشتیم ما را به این نتیجه رساند که تولید برق از خورشید و ایجاد نیروگاه خورشیدی در صنایع ایران، هدفی دور از دسترس نیست و با برنامهریزی و مدیریت سرمایه میتوان راه رسیدن انرژی خورشیدی به صنایع ایران را هموار کرد.
محبی طالقانی در ابتدا به بحران ناترازی انرژی در کشور اشاره کرد و گفت: در حال حاضر در تلاطم با ناترازیهای مختلفی هستیم. یکی از ناترازیهای تعیین کننده، ناترازی انرژی است و در این شرایط ما باید به سمت تولید انرژیهای پاک برویم. انرژی سبز در ایران نسبت به خیلی از نقاط دنیا مزیت نسبی دارد. اما صنایع ما در حال حاضر به دلیل عدم بهرهمندی از تامینکنندههای مالی مهم بینالمللی، که امکان سرمایهگذاری را با هزینههای مناسب فراهم میکنند، توان ورود به این بخش را ندارند. علاوه بر این، موانعی مثل نداشتن ارتباط کمهزینه با بانکها و منابع پولی دنیا، مشکل جذب سرمایه را دوچندان میکند. باید گفت تامین منابع کار سادهای نیست و با توجه به شرایط اقتصادی فعلی صنایع ما که در لبة بقا زندگی میکنند، رسیدن به این هدف کار پر چالشی است.
با وجود این همه مشکلات، آيا راهکاری برای برونرفت از این وضعیت وجود دارد؟
– بله، راه برون رفت وجود دارد و یکی از اصلیترین راهها به گسترش انرژیهای تجدیدپذیر برمیگردد. برای مثال گسترش کاربرد انرژی خورشیدی، در کشور توسعه یافتهای مثل آلمان، بر اساس اعتبار مالیاتی صورت گرفته است. در واقع گسترش انرژی خورشیدی در دهة اخیر، بر اساس یک نوع اعتبار مالیاتی بوده که دولت آلمان به صنایع داده است. این اتفاق، نه هزینه بلکه یک نوع سرمایهگذاری غیرمستقیم دولت است که با پیمانکاری بخش خصوصی انجام میشود و در واقع، کمترین هدررفت و دورریز پول و سرمایه را به دنبال دارد. روش کار به این صورت است که در اصل، بخش خصوصی برای خودش کار میکند و مشکل انرژی در ارزانترین حالت ممکن حل میشود. این دولت است که سرمایهگذاری میکند، ولی در یک مدت بسیار محدود، سرمایه و سود آن به دولت باز میگردد.
محبی طالقانی ادامه داد: دولت مبلغی را تحت عنوان اعتبار مالیاتی به واحد صنعتی اختصاص میدهد. واحد صنعتی، خودش، تحت نظارت دولت، با این اعتبار مالیاتی نیروگاه خورشیدی را میسازد. بخشودگی مالیاتی دائمی نیست و برای مثال، در مدت دو یا سه سال، بعد از اینکه نیروگاه خورشیدی ساخته شد، بخشودگی مالیاتی حذف میشود. از اینجا به بعد، واحد صنعتی، انرژی مورد نیازش را خودش تولید میکند و در نتیجه میزان تولید و در نتیجه سود آن افزایش مییابد و مالیات بیشتری به دولت میپردازد. به این ترتیب دولت ظرف چند سال وجهی که بابت مالیات سرمایهگذاری کرده است، پس میگیرد.
مهندس محبی طالقانی وضعیت فعلی صنعت در ایران را این گونه توصیف کرد: برآورد فعلی این است که به علت کمبود گاز و برق، صنایع ما حدود چهار ماه از سال را به دلیل مشکلات ناشی از ناترازی انرژی تعطیل هستند. از جایگاه دولت اگر به این معضل نگاه کنیم انواع پیامدهای منفی مشاهده میشود. ناترازی انرژی سبب بیکاری و ناامنی نیروی انسانی میشود. مشکل کاهش تولید و کمبود ارز را پدید میآورد. مشکل کاهش GDP(تولید ناخالص داخلی) را پدید میآورد. علاوه بر همه، باعث عدم دریافت مالیات هم میشود. یعنی درآمدهای دولت هم تحت تأثیر قرار میگیرد. اما اگر دولت در یک برنامه کوتاه مدت تحت عنوان اعتبار مالیاتی، سرمایهگذاری کند و این اعتبار را به تأسیس نیروگاه خورشیدی توسط خود واحد صنعتی اختصاص دهد، فقط برای مدت کوتاهی درآمد مالیاتی فرضی را نخواهد داشت. باید توجه کرد که قرار نیست دولت پولی پرداخت کند و این اعتبار مالیاتی از خود آن واحد صنعتی گرفته میشود.
محبی طالقانی در خصوص پوشش مالی ناشی از اعتبارات مالیاتی در راستای ساخت نیروگاه های خورشیدی توضیح داد: ممکن است اعتبار مالیاتی یکساله برای ساخت نیروگاه کافی نباشد و در این صورت، خود واحد صنعتی میتواند پنجاه درصد یا هفتاد درصد از بودجة تأسیس نیروگاه خورشیدی را تأمین کند تا این ناترازی در سالهای آینده پوشش داده شود. این چیز عجیب و غریبی نیست. یک نهاد صنعتی با تأسیس نیروگاه خورشیدی، اولاً، خوداتکا میشود و در ثانی، آن چهار ماه از سال را که به دلیل کمبود گاز و برق، بیکار مانده بود، دیگر بیکار نمیماند. بنابراین. در عمل، تولید افزایش مییابد و این روند منجر به افزایش درآمد مالیاتی دولت نیز میشود. یعنی بودجه صرف شدة دولت که در قالب بخشودگی مالیاتی اهدا شده است، به سادگی، در یک بازة زمانی بسیار کوتاه، به صندوق دولت باز میگردد. در بلندمدت، هر دو طرف صاحب صنعت و دولت سود میکنند.
او با بیان اینکه لازم نیست نیروگاههای خورشیدی در ابعاد بزرگ ساخته شوند، اضافه کرد: تأسیس نیروگاههای بزرگ خورشیدی با معضل بسیار مهم سرمایهگذاری بسیار وسیع مواجه است و به طور معمول داوطلبی غیر از خود دولت برای انجام آن نیست. بنابراین معطل میماند و انجام نمیشود. اما مسئله مهمتر، نیاز نیروگاههای بزرگ به توسعه شبکه انتقال برق است. یعنی ما اگر یک نیروگاه ۲۰ مگاواتی یا ۱۰ مگاواتی در جایی داشته باشیم و بخواهیم کمبود و ناترازی رو جبران کنیم، تمام شبکة انتقال برق را باید زیر بار ببریم. چنین مقداری از انرژی هم نمیتواند بدون هدررفت و افت توزیع شود. ضمن اینکه اگر بخواهیم روی شبکة موجود بار بیشتری بگذاریم، در نقاط پرمصرف مثل تهران و جاهای مشابه آن، شبکه دچار اختلال میشود. شبکة توزیع نیروی برق کشور، هم اکنون نیز امکان گسترش ندارد. بنابراین ناچاریم به سمت خوداتکا کردن صنایع گام برداریم. یعنی صنایع، نیروگاههای خودشان را در جوار خودشان داشته باشند و همانجا، برق را مصرف کنند. البته اگر امکانش بود میتوانند برق تولیدی خود را به شبکه نیز وارد کنند. ولی اگر امکانش نبود و معضل داشت، ممکن است که برق این نیروگاهها فقط در صنایع مصرف شود و اساساً وارد شبکه نشود و بار شبکه را زیاد نکند.
محبی طالقانی در ادامه گفت: با این رویکرد، علاوه بر اینکه بار اضافی روی شبکة توزیع برق نداریم، بخش عمدهای از بار شبکه نیز سبک میشود و این امکان را فراهم میکند که شبکة انتقال نیرو وظیفة خود را بهتر انجام دهد. به این ترتیب، در کوتاهمدت یعنی ظرف دو تا سه سال، مسئلة ناترازی انرژی را دستکم در صنایع میتوان پوشش داد. در نتیجه، هم مشکل دولت برطرف میشود و هم میزان تولید افزایش مییابد. یک نقطة مثبت دیگر اینست که ما در این زمینه قانون هم داریم. یعنی نیاز به قانونگذاری جدیدی نیست. در بند «ت» قانون جهش دانشبنیان، این موضوع قید شده است و فقط باید روی آن تأکید دوبارهای بشود تا موانع اجرای این قانون برای ایجاد نیروگاههای خورشیدی برداشته شود. نکته بسیار مهم اینکه در «قانون جهش دانشبنیان» تشکیل سی وی سیها (cvc) یعنی تأسیس صندوقهای خطرپذیر شرکتی وجود دارد. اتفاقاً این قانون بسیار پیشرو و مدرن است و باید خیلی تبریک گفت به نهاد قانونگذار و دولت که این موضوع را در قانون گنجانده است. اما اجرای این قانون منوط به موانعی شده که اجرای آن را بسیار کُند میکند. قانون خودش خیلی خوب است ولی در عمل شاهد اجرای مناسبی از آن نیستیم. ما اگر بتوانیم این روند را تسهیل کنیم تا همه صنایع بتوانند صندوقهای خطرپذیر شرکتی را به سرعت راه بیاندازند، زیستبوم دانشبنیان منطقهای را در حوزههای اقتصادی گسترش دادهایم. این موضوع، هم باعث توسعه صنعت میشود و هم باعث توسعه علم در صنعت میشود. یعنی تولید علم بالا میرود. شرکتهای شتابدهنده دانشبنیان بسیاری که میتوانند زیستبومهای متکی به صنایع خود و بخش خصوصی است را به وجود آورند، این شرکتها معمولاً هزینههای خودشان را در زمینههایی انجام میدهند که کسب و کار تعریف و تعیین شده خودشان است و در واقع کسب و کاری مشخص، پربازده و تضمینشده است. بنابراین ما هدررفت سرمایهگذاری را هم در آنها کمتر شاهد هستیم. این توسعه هدفمند زیستبوم در واقع گسترش پیدا میکند.
با سپاس از رضا محبی طالقانی عزیز، در فرصت دیگری، نظریات ایشان در مورد سرمایهگذاری خطرپذیر و زیستبوم دانش بنیان را به تفصیل، در نشریة «گزیده جهان فولاد» منعکس خواهیم کرد. در واقع دامنة انرژی سبز بسیار وسیع است و حیطههای گوناگونی را در بر میگیرد که باید یک به یک به آنها توجه کرد.
گزیده جهان فولاد